ديگه پاك بودن بسه...تو يه شهر خاكستري رنگ معنيشو از دست ميده منم خودمو خاكي ميكنم خاكي تر از همه
هر چی که دوست داشتم رو ازم گرفتی شادیم خندم عشقم زندگیم دیگه فقط منمو من خودمو خودم این یکی رو هم بگیر تا همه چیزت جور شه »همه میگن امتحانه اخه این چه امتحانیه که تموم نمیشه
سال عوض شد اما حالم نه منمو فاز همیشگی...بیخیال این زندگی
یه وقتایی هچ غلتی نمیتونی بکنی نه راه پس داری نه راه پیش نه میتونی بشکنی نه طاقت تحمل اون وضیعیتو داری فقط یه حس خلع داریو دلشوره که زندگی واست نمیزاره
هر چی بیشتر خندیدم بیشتر تنها شدم هرچی بیشتر بیخال همه چی شدم زندگی سختیشو بیشتر کرد هرچی بیشتر موتاد شدم بیشتر فرو رفتم تو این گرداب مجازی دیگه خسته شدم ازسهمم از زندگی که تک تنها هی دویدمو هی نرسیدم....... خستم از این حال بدم
تا کی به مشکلاتم بخندم وقتی تو سکوت شبم با خود خودم تنها میشم یه غم بزرگ تمام وجودمو میگیره مثلا الان دیگه کلمات هم نمیتونن این حسو بیان کنن
خسته ام خسته از تمام خودم که خودم نبودم ...وتنها یک سایه از من زندگیم را کرد
تنهایه غریبیه تو اوج شلوغیو سرصدا کمبودتو حس میکنم وای که چقدر حالم بده >واسه خودم
تو این روزایه عجیب حس حال عجیب تری دارم نمیدونم چرا فقط تو محرما این حس بهم دست میده شاید یه امید واسه عوض شدن ادم شدن
خستم.......نه سوسولم نهیچ چیز دیگه ....فقط خستم از این حال بد از این احساس
غم هه از این من بی من
.: Weblog Themes By Pichak :.